۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

به سلامتی ساحل سلامت.....

نمیدونم دیگه به چی باید گفت تحقیر؟! دیگه چطور باید انسانی رو تحقیر کرد؟! دیگه برای شکستن یک نفر چه باید کرد؟!
بنظرم حرفایی هم نظیر(( تو نشکستی... اونها بودن که تحقیر شدن تو مردونگی یا زنونگیتو نشون دادی... تو بودی که سر بلند شدی)) و غیره دیگه نمیتونه از این درد و تحقیر کم کنه...یا تسلی روح زخمی یک انسان باشه... من خیلی بد بینم... هر چی هم میگذره بدبین تر میشم... برا همین امیدوارم اینجور نباشه....
اما خودم رو و تو رو و ما و شما رو در این تحقیر مقصر میدونم... همه ما در به وجود اومدن چنین روزای سیاه و دردناکی مقصریم...
در تنهایی هامون و شکستامون و ناکامیها... حتی در خشک شدن دریاچه ها و شکستن پل ها و دزدیده شدن رای ها و زندانی شدن صداها... ما مقصریم چون اجازه دادیم باهامون چنین رفتاری کنن و به قول برشت وقتی سراغ همسایه من رفتن سکوت کردم....
ما مقصریم چون احساس گناه نمی کنیم.... چون سوال نمی کنیم... چون اجازه میدیم هر موضوع اجتماعی رو به چوب سیاست بزنن و چون خودمون حق شهروندی خودمون رو محترم نمیدونیم... چون با دیگران اون طور رفتار نمیکنیم که دوست داریم با خودمون رفتار بشه... چون زود دردهامون التیام پیدا میکنه با بهانه ها... چون به خودمون دروغ میگیم که نیاز نیست ما انتقام بگیریم خدا حق ما رو یک روزی حالا خودش میگیره از ظالما... چون خیلی خرافاتی هستیم... چون باور نمیکنیم سفیدِ سفید بودن و سیاهِ سیاه بودن به یک اندازه مزخرفه... چون کلهامون پوکه... چون تبمون تنده زود سرد میشه.... چون نمیخوایم باور کنیم همه بهشت رو دوست ندارن یا همه از رقص عربی یا باسن جنیفر لپز یا اذون بلال حبشی به یک اندازه خوششون یا بدشون نمیاد.....
شاید من از همه نوشته های سمیه توحیدلو یا عقاید مذهبی و سیاسیش ویا چادرش خوشم نیاد...اما حق ندارم وقتی انسانی رو که آزارش به من نمیرسه و داره با قلمش حرفاشو میزنه و طرفداری از عقایدش با چماق و زور نیست به این شکل تحقیر میکنن سکوت کنم... حق ندارم بگم به من مربوط نیست... حق ندارم احساس همدردی در خودم حس نکنم....
خانم توحیدلو همه ما، هر روز، تحقیر میشیم.... باید پاشیم و با این زخمها به راهمون ادامه بدیم این تنها راه جبران این تحقیرها و زخمهاست.
http://smto.ir/?p=4789

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر