۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

آرزو

گاهی ... البته گاهی...گاهی بیشتر ....
آرزو میکنم یک عدد بمب اتمی یا هیدروژنی یا هر بمب آخر زمانی دیگه ای بندازن روی این خاک عزیز
 بوی گند و کثافت حالمو بهم میزنه... بوی لاشه این تاریخ نازنین... بوی دهن این مردم مهربون...
هوس نبودن یک گربه روی نقشۀ جغرافیا....پایان بودن یا نبودن.
 با کمال میل حاظرم جزو قربانیان تاریخ جدید باشم تا  بعدش مردم دنیا برام یک شمع روشن کنند و اشکای گرانبهاشون رو خرج کنند.
شاید اون اشکها قادر باشن تاریخ تازه و مردمی جدید بسازن.....
جوش نیار... شیرت خُشک میشه. همین الانم قربانی هستیم ، نه کسی شمعی برامون روشن میکنه و نه اشکی میریزه.

۱ نظر:

  1. با کمال میل حاظرم جزو قربانیان تاریخ جدید باشم تا بعدش مردم دنیا برام یک شمع روشن کنند و اشکای گرانبهاشون رو خرج کنند.

    پاسخحذف