۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

خداوند مورچکان

فکر کردن به مرگ چیز بدی نیست. انسان باید گاهی به مرگ خودش یا دیگران فکر کنه. بلاخره مرگ تجربه ایِ که بدون اون زندگی هیچکس کامل نمیشه. مدتی فراموش کرده بدم به مرگ فکر کنم  و به خودم یادآوری کنم که روزی میمیرم.
اما دیدن یک مورچه کوچولو _ همان  مور دانه کش بی آزار_ توی سنگ توالت باعث شد دوباره من و مرگ بهم برسیم. فکرشو بکنید، در حالی که ((گلاب به روتون)) شاشتون تنده، یک عدد مور تنهای بی آزار درست وسط سنگ سفید توالت داره برای خودش راه میره. در اینجا واقعا کار وجدان سخت میشه. از طرفی مثانۀ آدم در حال ترکیدنه و از طرف دیگه دلتون نمی یاد این  موجود زبون بستۀ از همه جا بی خبر رو توی  سیلاب شاش غرق کنید.
یعنی اون مورچه دنبال چی بوده؟ با چه هدفی و به دنبال کدوم آرزو و آرمانُ ایدآلی یا اتفاقی افتاده اون تو؟
احتمالا کاسه توالت براش حکم فضای بی سرو تهی رو داره. مثل این فیلمها که وقتی می خوان  حس گم شدن و ترس در ناکجا آباد رو به بیننده منتقل کنند یک صحنۀ بی انتهایِ تماماً سفید رو نشون میدن ... بدون نقطۀ شروع و پایانی، بدون افقی...
فقط مجسم کنید توی چنین جهنمی گیر کردین و نمی دونید باید به کدوم سمت برید تا به راه فرار برسید که یک دفعه صدایی مثل پایین کشیدن زیپ شلوار توی گوشاتون می پیچه و بعدش ...پیسسسسسسسسسسس........
یک سیلاب زرد رنگِ  بدبو و خروشان _و البته داغ_ روی سرتون می ریزه و شما رو خفه میکنه...
دلم نیومد چنین بلایی سر "آن مور دانه کش بی آزار" بیارم. نمی خواستم  من باعث پایان زندگیش باشم، اونم با چنین سرنوشت و توصیفی. تصمیم گرفتم بهش فرصت نجات دادن جونشو بدم، با اینکه خودم در حال فنا شدن بودم، ممکن بود به علت ترکیدن مثانم بمیرم. ولی تصمیم گرفتم این فرصت رو از موجود زندۀ دیگه ای دریغ نکنم _اونم قهرمان  کتاب زبان فارسی سال دوم دبستانم_. به هر حال یکساعت طول کشید تا مور بی آزار ما تونست خودشو از توی سنگ توالت بالا بکشه.
ولی چه لذتی  داره شاشیدن.... آدم چقدر احساس سبکی میکنه، مخصوصا اگر برای اون سبکی کلی صبر کرده باشه.

۶ نظر:

  1. اوف منم با این چت بازیا کلی درگیرم.
    یهو هوس بو شاش غلیظ کردم. یه مدته تند تند میرم دستشویی اون بوی دلخواه رو نمیده. دُزش پایینه.

    پاسخحذف
  2. جدا زندگی چه لذتهای کشف نشده ای داره...
    همین کشفیاته که انسان رو به اینده امیدوار میکنه

    پاسخحذف
  3. گیرم صدای مورچه های بی آزار رو شنیدیم با صدای مخالفانی که به خیال خودمون جرش میدیم چه می کنیم؟!!!
    هر روز می بینم که همه ی ما در درونمون ج.ا و ا.ن های کوچیک و بزرگ داریم
    کیرم تو مغز آزادی خواه و دموکراسی طلبمون

    پاسخحذف
  4. اینجا برای کسی دعوت نامه فرستاده نشده...
    کار مفیدی که میتونی بکنی اینه که بری بدوزیش...

    پاسخحذف
  5. بانو جان همون طور که شما آزادی هر چیزی بنویسی وقتی منتشرش کردی هم هر کسی آزاده هر چی خواست بگه. بحث دعوتنامه نیست. می‌خوای کسی نبینه پروتکتش کن.
    کلن فحش بدین کون همو پاره کنین. به تخمم. ما با هم کنار نمیایم و همو خر و گاو فرض می‌کنیم.
    کون هم بذارین راحت باشین.

    پاسخحذف
  6. اگر میخواستم کسی چیزی نگه راه های راجت تری هم بود... من مشکلی ندارم... بگین ولی بعد منتظر شنیدن هم باشین...
    تو هم این وسط بد نگذره بهت....
    به هر حال من بحث سکسی رو شروع نکردم... ظاهرا دوستان از جر خوردن و دوخته شدن ذوق کردن...
    خودشون ول کن نیستن

    پاسخحذف