۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

شاهین نجفی

تو هنوز فریاد اعتراضی.....
دنبال اون شعری که نسرودیم...
داغ خوردیم، قی کردیم و بریدیم....
دوباره پا شدیم، فحش دادیم و دریدیم...
تو بخون همه دردای این نسلو....
اگه موجیم، اگه خاکیم یا غباریم...

یکی میبینه این خفقانه....
حس میکنه گلوی پاره ی مارو...
داد بزن، فحش بده ، شکستن حق ماست....
حق ما یک بقل خونِ و حصرت....
تن پاره پاره رفیقامون...
حق ما کهریزک بود و تجاوز....
تو بخون درد این همه حق رو...
اشک مادرای عزا رو...
تو بخون، من دیگه بریدم...
از خودم گم شدم، تو خودم اسیرم...
راه کجا بود، درد چی بود، امید کدوم بود...
تو بخون شاید بازم پاشدم .....
داد زدم، فحش دادم ، شبُ دریدم...

سال ما سال خون بود، آره بخون
تو بخون که صداها رو بریدن
سر دار رفتن فرزدادو شیرین
ندا ، اشکان، سهرابُ امین
یک کتاب اسم توی دفتر بهشت
همشون بی صدا پریدن

یک روزی پا میشیم ؛میدونم
خورشید هم میخنده ؛میدونم
شب درازه ولی تا ابد نیست
شب درازه ولی تا ابد نیست



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر