۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

بیا به هم تجاوز کنیم

حواسم هست... باور کن....بعد یک عمر فرار کردن و دستو پا زدن... میفهمی راه فراری وجود نداره.
اینم جمله قصار این شب (( بعد از عمری فرار کردن میفهمم هیچ راه گریزی نیست)).
این یعنی اون ضرب المثل چینیهای چشم تنگ، ناکسِ کمونیست ،درسته "که وقتی بهت تجاوز میکنن و کاری از دستت ساخته نیست لذت ببر".....
بیا به هَم  تجاوز کنیم... لذت ناب. برای همین لذتها و حسرتهای کوچیک  به زندگی تن دادیم؛ به سایه خودمون بودن... یا بودن سایه دیگری... یا بودن به سبک دیگری... یا سایه بودن... یا فقط بودن.... قبل ما هم کسانی بودن....حالا نیستن... بعد ما هم کسانی میان ... ولی ما نیستیم... پس بینِ بودن یا نبودن... حق انتخابی نیست... اخرش میشه نبودن. مسئله این نیست.... بیا عزیز متجاوز... دهنت بوی خدا میده، حالم از بوی دهنت بهم میخوره...کاندومو پس لطفا بکش سر دهنت... این جوری بهتره... زایش افکار حرامی بدتر  از باد کردن رحمِ دخترانِ ننه حواست.... خیالت جمع... تخمکهامو با تخمکهای یک اورانگوتان تاخت زدم...
اورانگوتانها نارنجی رنگن... تازه از تو هم خیلی خوشگل ترن و هم ادم تر....

پیوست: به یاد دخترانی که در سالی سبز و سیاه فریادهایشان گوش سیاه چاله ها را پر کرد.به یاد همه فریادهای سوخته در تاریخ .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر